بر اساس منابع اسلامی و مسیحی

درآمد

    هدف پژوهش حاضر بررسی تفاوت نگرش تفاسیر منابع اسلامی در موضوع عروج حضرت عیسی -علیه‌السلام- به آسمان و بررسی درجه ضابطه‌مندی در تأویل آیات و تفاوت آن با نگاه اندیشمندان مسیحیت و نیز جمع و طرح برخی اخبار معارض و نهایتاً ارائه نظری جدید در خصوص الهیات مسیحی در جهت نزدیکی موضوع قرآن با اناجیل مشابه، ضمن پذیرش دیدگاه اسلام با الهیات پولسی و انجیل یوحنا، می‌باشد.

نتایج نشان می­‌دهد که در نگاه نخست، کیفیت تحلیل عروج عیسی -علیه‌السلام- از متشابهات و یا بطون قرآن باشد، ولی با نگاه جامع مفسری چون مرحوم علامه طباطبایی -رحمه‌الله علیه- خیلی از مشکلات پیشین در بستر تاریخ تفسیری این ماجرا قابل حل خواهد بود. به طور قابل‌ ملاحظه‌ای تفاوت پرداختن به تأویل آیات در تفاسیر فرقه­‌ها مشهود است و می‌­توان ضابطه­‌مندی تأویل‌گرایی را در تفسیر المیزان از طریق سیره عقلایی و یا تطبیق مشاهده نمود.

 

نماد شناسی

«صلیب» در نماد شناسی امروز مسیحی، یاد آورنده تثلیثِ پدر، پسر و روح القدوس است. بر پایه اعتقاد مسیحیان و قوم یهود، چون آدم ابوالبشر گناه کرد و از بهشت رانده شد، فرزندان و اعقاب او هم در این گناه با وی شریک‌­اند و این خصیصه دائمی است.[۱]

رنه گنون در کتاب «معانی رمز صلیب» بر این باور است که صلیب دارای سعه طولی و عرضی است؛ که در سعه طولی شاهد برهم نهادگی همه مراتب وجودی و در سعه عرضی شاهد تحقق فردیت هستیم که درجه­‌ای خاص از وجود است و نمودار هندسی مراتب کثیر وجود خاص در نقش صلیب اجمالاً مندرج است.[۲]

 

صلیب سوخته

در همین راستاست که ما شاهد عقاید دیگری هم هستیم:

«علامت صلیب عیسی -علیه‌السلام- در آسمان­‌ها ظاهر خواهد شد. چرا از برداشتن صلیب که راه رسیدن به ملکوت است خوف‌داری. مسیح قبل از تو درحالی‌که صلیبش را همراه داشت به آنجا رفته است. باید شیفته مردن بر صلیب باشی. اگر صلیب را مشتاقانه با خود حمل کنی، صلیب هم تو را حمل می­‌کند و به‌سوی اهداف موردعلاقه‌ات می­‌برد تا جایی که دیگر درد و رنج در این دنیا پایانی ندارد. اگر یک صلیب را دور اندازی مطمئناً یکی دیگر پیدا خواهی کرد که شاید سنگین‌­تر باشد. اگر مسلح به سلاح ایمان شده باشی و با خود نشان صلیب مسیح را داشته باشی، از دشمن شیطان هم نمی­‌ترسی.»[۳]

گاه نظیر همین تفسیرهای اشراقی را در عرفان­‌های اسلامی نیز شاهد هستیم. با نگاهی به «شرح شطحیات» روزبهان بقلی، می­توان استنباط نمود که وی نماد یکی از نمودهای نفس اماره را صلیب می‌داند که باید با آن مبارزه کرد، نفسی که شبیه به عیسی -علیه‌السلام- می­‌شود و به صلیب آویخته می­‌شود.[۴]

در عهد عتیق نیز، سنگ‌سار نحوه مجازات مرگ بود اما گاه اجساد بر درختی باقی می­‌ماند تا برای متخلفین هشداری جدی باشد.[۵] یهودیان مرگ این اشخاص را به‌ مثابه لعنت خدا بر زندگی­شان می‌انگاشتند[۶] و جسد آن­ها می­‌باید پیش از غروب شب مدفون می‌شد.[۷] صلیب عیسی -علیه‌السلام- مطابق اشارت عهد جدید، یادآور همان درختی است که در عهد عتیق سمبل لعنت و حقارت بود.[۸]

ابن عاشور می­‌نویسد: «استعمال مشهور در مورد صلیب این است که نفرات معدودی را محکم به چوب ببندند به‌طوری‌که حرکت نکنند، سپس با سنگ یا نیزه وی را بزنند. از استدراک لاکن می‌­توان فهمید که ماقبل آن عقیده‌­ای اشتباه است.»[۹] و شیخ طوسی بر آن است که نخستین کس فرعون بود که مردم را بر شاخه‌­های نخل به صلیب کشید.[۱۰]

یونگ که امروزه افزون بر یک روانشناس به‌عنوان نماد شناس نیز مطرح است، می­‌گوید: «به هر شکل مفهوم صلیب در تمام دوره‌ها به یک مفهوم نبوده.»[۱۱]

 

تصلیب عیسی ناصری علیه‌السلام

الف) روایت مسیحی:

برخی روایات مسیحی بر آن است که عیسی -علیه‌السلام- خود بر صلیب شد و حتی به خاطر این ملعون شده است![۱۲]

اما جمهور مسیحیان می­‌گویند که مسیح را یهود کشته است.[۱۳]

برخی دیگر خلاف این را معتقدند. طبق انجیل برنابا، یهودای اسخربوطی مصلوب و به‌جای عیسی -علیه‌السلام- کشته شد.[۱۴]

 

ب) روایات اسلامی:

مسلمانان معتقدند که بنا به فرموده قرآن، عیسی -علیه‌السلام- را نکشتند بلکه این امربر آن مردم متشبه شد.[۱۵] عمده این روایات و تفاسیر پیرامون آیه ۱۵۷ سوره مبارکه نساء شکل‌گرفته است:

 

«وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسیحَ عیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی‏ شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقینا» (نساء/۱۵۷) [۱۶]

«و گفته ایشان که: ما، مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم و حال‌آنکه آنان او را نکشتند و مصلوبش نکردند، بلکه امربر آنان متشبه شد؛ و کسانی که درباره او اختلاف کردند، قطعاً در مورد آن دچار شک شده­‌اند و هیچ علمی به آن ندارند، جز آنکه از گمان پیروی می­‌کنند و یقیناً او را نکشتند.»

 

اما در کیفیت این امر میان مسلمانان اختلاف وجود دارد: آیت‌الله مکارم شیرازی با تأیید نظر جمهور مسلمانان، در باب چرایی اتخاذ و تأکید بر این اندیشه می­‌نویسد: «اگر می­‌بینیم قرآن مخصوصاً روی مسئله مصلوب نشدن مسیح -علیه‌السلام- تکیه کرده است. بااینکه ظاهراً موضوع ساده‌­ای به نظر می­‌رسد به خاطر همین است که عقیده خرافی فداء و بازخرید گناهان امت را به‌شدت بکوبد مسیحیان را از این عقیده خرافی بازدارد تا نجات را درگرو اعمال خویش ببینند، نه در پناه بردن به صلیب.» ایشان، نوشته شدن انجیل‌­ها را در قرون بعدی و نه در عصر عیسی ناصری (برخلاف قرآن که در عصر نبی اکرم -صلی‌الله علیه و اله- مکتوب شد)، عدم تمیز سربازان باغ جستیمانی یهودیان را از مسیحیان، دستگیری شبانه طبق نقل اناجیل، سکوت پیامبر در دستگیرشده نزد پیلاطس حاکم با توجه به خطیب بودن ایشان، شکایت عیسی -علیه‌السلام- از خداوند بر فراز صلیب و نظر مخالف در انجیل برنابا را دلیل بر رد این موضوع می­‌داند.[۱۷]

صاحب انوار العرفان، نیز در همین مسیر برای نقض موارد مسیحیان ذیل مورد گفت­گو، برداشتی عرفانی را ارائه می‌­دهد: «مراد از رفعت او به‌سوی پروردگار بالا بردن وی به‌سوی آسمان نیست بلکه تقرب معنوی او به ساحت قدس پروردگار و‌ زندگی خاصی است که به آن اختصاص یافت…»[۱۸]

مرحوم امین الاسلام طبرسی در اینجا بیشتر با رنگ روایی به موضوع پرداخته. ابتدا علت رفعت حضرت به آسمان را با توجه به آیه قبل و تهمت­‌هایی که به حضرت مریم می‌­زدند و اصول عزم یهود بر قتل او را هم با توجه به این موضوع، به نقل از ابن عباس تفسیر کرده است. نکته جالب در تفسیر ایشان توجیه نحوه کیفیت عروج با توجه به آیه «وَ أَیدنَاهُ بِرُوحِ القُدُسِ»[۱۹] است که در دیگر تفاسیر این موضوع را نیافتم.[۲۰]

علامه طباطبایی نیز با دفاع از نظریه عروج می‌­نویسد: «رفعت مسیح با جسم و روح بوده و سایر احتمالات درست نیست؛ و این رفع نوعی خلاصی از جانب خدا برای ایشان است؛ سوای از اینکه ایشان در آن لحظه مرگ حتمی کرده باشند و یا اینکه خلاف آن باشد، بلکه به شکل دیگری است که آن را نمی­‌شناسیم و یا اینکه حی به اذن الله باشد که آن را هم علم نداریم و تمام این موارد محتمل است.»[۲۱]

البته تمام مفسران جهان اسلام این روایت را نپذیرفته‌­اند. به‌عنوان‌مثال شیخ طوسی صاحب «التبیان» در این میان راهی متفاوت در پیش می­‌گیرد و بر آن است که از اطرافیان عیسی -علیه‌السلام- کسی داوطلبانه خود را به‌جای او معرفی کند و کشته می­‌شود. ایشان ابتدا به بررسی قول وهب ابن منبه از ناقلان اسرائیلی‌ات می‌­­پردازد. وهب معتقد است که هنگام ورود لشگریان به خانه حضرت مسیح خداوند ایشان و هفده حواری را به یک‌شکل درآورد که در این هنگام گفتند آیا ما را سحر کردید اگر به ما نشان ندهید که عیسی -علیه‌السلام- کیست همه شما را یکجا می‌­کشیم؟ حضرت عیسی -علیه‌السلام- به حواریون گفت چه کسی امروز برای نفس خود بهشت را می­‌خرد؟ شخصی که نامش ذکر نشده داوطلب می­‌شود و به‌جای حضرت -علیه‌السلام- مصلوب و مقتول می‌­شود. شیخ طوسی از تفسیر طبری هم مدد جسته و در ادامه قول جبایی از سران معتزله را ایراد می­‌کند و درصدد است تا از این طریق به شبهه کلامی پاسخ دهد. ایشان هم مانند بسیاری از تفاسیر در مورد مرجع ضمیر و «ما قَتَلُوهُ»احتمالات مختلف را بیان می‌­کند و یک موضوع منحصربه‌فرد را مطرح می‌کند و آن این­که نخستین کسی که مردم را بر صلیب کشید، فرعون بود.

ایشان آیه را عطف بر ماقبل می­‌داند سپس نظر برخی از تابعین را نقل می­‌کند که در اصل تأیید همان نظر قبلی است. ایشان تردید در تعداد نفرات یا مقتول را نیز طرح می­‌کند و سپس سؤال دیگری مطرح می­‌کند که آیا عیسی -علیه‌السلام- جزو کسانی بود که در خانه ماند یا خارج شد؟ و در پاسخ، قولی از زجاج را نقل می­‌کند مبنی بر این­که استثنا در آیه منقطع است و جواب خاصی ارائه نمی‌­دهد. ایشان عائد ضمیر را ظن می­‌داند ولی از قول زجاج را نقل می‌­کند که به حضرت عیسی -علیه‌السلام- برمی‌­گردد.[۲۲]

سید قطب نیز آیه مذکور را متشابه می‌­داند لذا از شکافتن و کشف قناع پرهیزکرده است. او از یک­سو روایت‌­های وارده در این مورد را مورد اعتماد نمی‌­یابد و از سوی دیگر انجیل­‌ها را چون در قرن دوم میلادی نگاشته شده و با حادثه فاصله زمانی دارند چاره‌­ساز نمی‌­داند. هم‌چنین ازنظر او قرآن نیز به تفضیل به نحوه رفعت ایشان نپرداخته و پرداختن به این موضوع از مقوله پیروی از متشابهات است که این موضوع با نگاه به آیه ۵۵ سوره آل‌عمران که در ارتباط با موضوع است هم مجدد توسط ایشان تأکید شده است.[۲۳]

 

 

مصلوب کیست؟

شیخ طوسی می­‌نویسد شک در آیه ۱۵۷ نساء «الَّذینَ اخْتَلَفُوا فیهِ لَفی‏ شَکٍّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقینا» ناظر به چیست؟ در تعداد نفرات یا مقتول؟ و هر دو قول را نقل می­‌کند. او سپس سؤال دیگری را مطرح می­‌کند که آیا عیسی- علیه‌السلام- جزو کسانی بود که در خانه ماند یا خارج شد؟ و در پاسخ قولی از زجاج نقل می­‌کند مبتنی بر این­که استثنا در آیه منقطع است و جواب خاصی ارائه نمی‌­دهد و مرجع ضمیر را ظن می­‌داند ولی از قول زجاج نقل می­‌کند که به حضرت عیسی -علیه‌السلام- برمی‌گردد.[۲۴]

ابن عاشور از مفسرین قرن ۱۳ در تفسیر خود می­‌نگارد: «برای کسانی که گفتند: اِنَّا قَتَلنَاهُ المَسیح عیسَی بنَ مَریَم هم یهود زمانه این تشبه رخ‌داده است و احتمال دارد که معنی تشبه یهود اولین و آخرین باشند یعنی این‌که در ذهن آنان متشبه شده و امر برای آنان مختلط شده چنانچه همین موضوع نزد اعراب یک‌ضرب المثل است.»[۲۵]

فیض کاشانی با استفاده ازنظر بیضاوی می­‌نویسد: «گفته‌شده برخی گفتند اگر عیسی -علیه‌السلام- کشته شده پس صاحب ما یعنی آن حواری کجاست؟ و برخی گفتند صورت (وجه) صورت عیسی -علیه‌السلام- و بدن، بدن حواری است. برخی گفتند که: ناسوت به صلیب کشیده شده و لاهوت صعود کرد.»[۲۶]

علامه طباطبایی در خصوص فرد مصلوب می­‌نویسد: «از منظر تاریخ، دو نفر به‌عنوان مسیح ذکرشده‌اند که بین ایشان ۵۰۰ سال فاصله است که نخستین به‌حق بوده و کشته نشده و دومی داعی کذب بوده و به‌حق به صلیب کشیده شده است. پس بر این اساس منظور قرآن از مسیح مصلوب و تشبیه حضرت به شخص دوم است.»[۲۷] ایشان هم‌چنین تصریح می‌­کند که: «به علت این­که سربازان رومی درصدد دستگیری حضرت بودند و آشنایی با ایشان نداشتند و از سویی اوضاع متشنج و شلوغ بوده لذا این از دلایل تشابه در دستگیری است.»[۲۸] با توجه به آنچه گذشت می‌­توان چنین استنباط نمود که روش و نظر مرحوم علامه طباطبایی با تأکید بر معنی لغوی و سیر عقلی و تحلیل فلسفی مفهوم اصلی آیه به شرح زیر است:

صلیب نوع خاصی از تعذیب است که همواره ملازم قتل نیست و شاید یک قتل عادی منظور نبوده؛ پس دلیل اینکه خداوند فرموده «وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ»همین است یعنی این‌که چرا به یکی از این دو واژه اکتفا نشده است.

مرجع ضمیر «وَ مَا قَتَلُوه یَقِینَا» یکی از چهار احتمال است:

الف) قتل – ب) اخبرک خبر یقین – ج) علم – د) ظن

ایشان در مورد احتمال چهارم از مراجع

ضمیر آن را بعید می‌­داند؛ یعنی منظور علامه این است که حفظ ایشان از مجرایی خارق از عادت طبیعت مستحیل نیست هم‌چنانی که سیر زندگی و ولادت ایشان هم این‌گونه بوده است.

 

الهیات مسیحی و موضوع تصلیب

با نگاهی دقیق می­توان الهیات مسیحی در موضوع تصلیب را به دو بخش تقسیم کرد: ۱٫ انجیل متی، مرقس و لوقا؛ که نظرات آن­ها به قرآن نزدیک است ۲٫ انجیل یوحنا و رسایل پولس؛ که غلو، تجسیم و تثلیث را می­‌توان از آن‌ها برداشت نمود. به‌طور مثال در انجیل متی می‌خوانیم: «پس هر که مرا به‌پیش مردم اقرار کند، من نیز در حضور پدر خود که در آسمان است، او را اقرار خواهم کرد.»[۲۹] درواقع منظور از پدر نوعی محبت و دوستی بین عبد و بنده‌ات که متأثر از خدای عبوس و ترسناک ارائه‌شده در تورات است؛ یعنی پس از یک دوره طولانی ترس و بیم از یهود اکنون نوبت به عطوفت در دین مسیح می‌­رسد.

 

بشارت منجی

 

تصحیح خبر تصلب مسیح!

چنان‌که اشاره شد، طبق انجیل متی و سایر اناجیل، رؤسای کهنه یهود عامل اصلی قتل عیسی -علیه‌السلام- بودند؛ ولی متأسفانه امروز بنا بر ملاحظات سیاسی و در اثر بهبودی روابط واتیکان و اسرائیل، واتیکان این توطئه یهودی را منتفی اعلام کرده است! مجمع کشیشان واتیکان در قرن حاضر تصویب و اعلام کرد که عیسی مسیح -علیه‌السلام- را یهودیان نکشته‌­اند! این موضوع از طرف پاپ هم رسماً اعلام شد.[۳۰]

 

نتیجه

انسان اگر با عقل سلیم، قرآن مطهر را در برابر عقاید مسیحیت قرار دهد، می­‌پذیرد که عیسی -علیه‌السلام- به صلیب کشیده نشده است. حتی در خود جامعه غربی هم کسانی که به این موضوع انتقاد کرده‌­اند؛ ازجمله نیچه که می­‌گوید: «مردم روزگار نو که نسبت به همه تعبیرهای مسیحی حساسیت خود را ازدست‌داده‌اند، حس چشایی‌شان دیگر نمی‌­تواند مانند روزگار باستان حس کند که فرمول ناجور خدا بر صلیب چه هولناک گزاف‌ه­ای است.»[۳۱]

با توجه به تحقیق انجام‌شده به نظر می‌رسد که در خود انجیل متی، اگر قائل باشیم که همه آن تحریف‌نشده و بخش‌­های الهی هم در آن یافت می­‌شود و می­‌توان به نکاتی دست‌یافت که طی آن موافق با عقاید اسلامی و عدم به صلیب کشیده شدن عیسی -علیه‌السلام- است؛ آنجا که در حین مناظره عیسی -علیه‌السلام- و رئیس کهنه و قبل از مرگ عیسی -علیه‌السلام- حضرت این‌گونه می‌گوید: «شما را می‌­گویم بعد از حضرت بعد از پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قوّت نشسته، برابرهای آسمان می‌آید.»[۳۲]

 

حضرت عیسی -علیه‌السلام- به صلیب کشیده نشد بلکه عروج کرد.

 

سپس رئیس کهنه وی را به خاطر این سخن کافر خواند و گفت که او مستوجب قتل است.[۳۳] و اناجیل نظیر در کلام به قرآن کریم نزدیک‌تر هستند تا انجیل یوحنا و رسایل پولس.

در مورد شیوه تفاسیر فرقین در این آیه به نظر می‌­آید بهترین تفسیر را مرحوم علامه طباطبایی ارائه نمود که طی آن با توجه به سیاق از موارد غامض گره­‌گشایی نموده است. به‌طور مثال در مورد کیفیت رفعت حضرت عیسی -علیه‌السلام- به آسمان کسی چون سید قطب اصلاً گفتگو نکرده و آن را متشابه دانسته و هیچ ضابطه‌ای در تأویل آیات ارائه نکرده است؛ و کسانی هم‌چون بیضاوی دچار آشفتگی شده‌­اند. ولی مرحوم علامه بسیار عالی موضوع را از طریق سیره عقلا و به کمک منابعی هم‌چون فلسفه، حل کرده است.

اما در طول تاریخ تفسیر با توجه به شواهد و ذکر نظر فرقین یکی از بهترین جمع اقوال را هم مرحوم طبرسی نموده است.

 

 

پی‌نوشت‌ها


[۱] – (غلام‌علی آریا / آشنایی با تاریخ ادیان / ص ۱۵۰).

[۲] – (رنه گنون / معانی رمز صلیب / ترجمه بابک علیخانی / ص ۱- ۶۰).

[۳] – (توماس آکمپیس / اقتدا به مسیح / ترجمه سعید عدالت نژاد / ص ۸- ۱۰۵).

[۴]– (روزبهان بقلی / شرح شطحیات / تصحیح هنری کربن / ترجمه محمد علی امیری مغزی).

[۵] – کتاب مقدس / یوشع ۱۰:۲۶ / تثنیه ۲۲: ۱۲-۲۳).

[۶] – (غلاطیان ۳:۱۳).

[۷] – (یوحنا ۱۹:۳۱).

[۸] – (اعمال ۵:۳۰ / ۱۰:۳۹ / اول پطرس ۲:۲۴).

[۹] – (ابن ­عاشور / التحریر و التنویر / ج۴ ص ۳۰۶).

[۱۰] – (شیخ طوسی / التبیان).

[۱۱] – (گوستا یونگ / انسان و سمبل­هایش / ترجمه محمد سلطانیه / ص ۱۳۹).

[۱۲] – (همان / ص ۱۳۹).

[۱۳]– (بنگرید به رابرت هیوم / ادیان جهان / ترجمه دکتر عبدالرحمن).

[۱۴](بنگرید به انجیل برنابا / ترجمه حیدرقلی سردار کابلی / نشر نیایش تهران).

[۱۵] – (نساء / ۱۵۷).

[۱۶] – (نساء / ۱۵۷).

[۱۷] – (مکارم شیرازی، ناصر / تفسیر نمونه / ج ۳ ازص: ۵۲۲ با تخلیص فراوان).

[۱۸] – (داور پناه / انوار العرفان ص ۱۵۸).  

[۱۹] – (بقره / ۸۷).

[۲۰] – (امین الاسلام / مجمع البیان / ج ۳ / ص ۲۰۹).

[۲۱] – (علامه الطباطبایی / المیزان).

[۲۲] – (شیخ طوسی / التبیان ج ۳ / ص ۳۸۷۲).

[۲۳] – (سید قطب / فی ضلال القرآن / ج ۱ / ص ۴۰۴).

[۲۴] – (شیخ طوسی / التبیان فی التفسیر القرآن / ج ۳ / ص۳-۳۸۲ / دار الحیاء التراث العربی / بیروت).

[۲۵] – (التحریر و التنویر / ابن­ عاشور / ج ۴ / ص ۳۰۶).

[۲۶] – (به نقل از تفسیر الصافی / ج ۱ / ص ۵۱۸).

[۲۷] – (ترجمه المیزان / ج ۵ / ص ۲۰۹).

[۲۸] – (همان).

[۲۹] – (انجیل متی فصل ۱۰ / باب ۳۲).

[۳۰] – (محمد حسین آل کاشف الغطاء / انجیل و مسیح / ترجمه هادی خسروشاهی / ص ۹۸).

[۳۱] – (مقدمه انجیل برنابا / ص ۱۶۵).

[۳۲] – (انجیل متی / ۲۶:۶۵).  

[۳۳] – (همان، ۲۶:۶۷).

 

منبع


 نشریه‌ی معارف (ویژه استادان معارف، مبلغان و امور دفاتر) / ش ۱۰۶ / ص ۴ الی ۶٫

  

ثبت شده در سایت مرکز اشاعه‌ی ایمان طی شماره 3787 و در روز چهارشنبه ۶ آبان ۱۳۹۴
۱۳۹۶ © مرکز اشاعه‌ی ایمان (ترویج متعلقات هفت‌گانه)